فال

قالب وبلاگ

قالب وبلاگ

اس ام اس عاشقانه

وبلاگ طرفداران بازیگران جوان

وبلاگ طرفداران بازیگران جوان
 

محل درج آگهی و تبلیغات
 
نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 اسفند 1391برچسب:, توسط نازنین

افسانه پاكرو از رابطه عاطفي خاصش با ايرج قادري به تماشا گفت:

جرم او چه بود، فيلم مردمي ساختن؟!

 

ساناز صفایی

 

 افسانه پاكرو، بازيگر جوان و كم كار سينما و تلويزيون است. او سال 85 در حاليكه هنوز خيلي ها نمي شناختندش با فيلم «محاكمه» به كارگرداني ايرج قادري به شهرت رسيد. او در اين فيلم نه تنها براي قادري بلكه در مقابل او بازي كرد. پاكرو نقش دختر ايرج قادري را در اين فيلم به عهده داشت. رابطه عميق عاطفي بين او و كارگردان محبوبش شكل گرفت كه باعث همكاري دوباره اش در «شبكه» با اين كارگردان باسابقه شد. اما پاكرو اين روزها دل پري از مسئولان و برخي اهالي سينما دارد. او هم از رابطه اش با ايرج قادري و احساسش پس از فوت اين هنرمند و هم از گلايه هايش از مسئولان به تماشا گفت.

***

چطور با ايرج قادري آشنا شديد و به «محاكمه» راه پيدا كرديد؟

سال 85 بود. من بازيگر بودم. اما هنوز خيلي ها مرا نمي شناختند. از دفتر آقاي قادري با من تماس گرفتند كه براي يك نقشي پيش ايشان بروم. مردي كه ديدم كاملا برخلاف تصوري بود كه در ذهن داشتم. چون من هم مثل همه فقط فيلم هاي او را ديده بودم و خب، مي دانستم قادري كارگردان و بازيگري بزرگ و شناخته شده است كه پيش از انقلاب در سينماي ايران كار مي كرده. وقتي نقش دخترشان را در فيلم «محاكمه» به من پيشنهاد كردند، پذيرفتم. واقعا در طول اين فيلم ما مثل پدر و دختر شديم. من حقيقتا ايشان را مثل پدر خودم دوست داشتم و احساس پدر و فرزندي بين ما بود.

شما كه اينقدر به ايشان نزديك بوديد كمي از ويژگي هاي شخصيتي و اخلاقي ايرج قادري بگویید.

*از نظر اخلاقي آقاي قادري شخصيتي بسيار مهربان و خوش برخورد و دوست داشتني داشت. اين واقعا از اين تعريف و تمجيدها نيست كه معمولا بعد از فوت آدم ها می گویند. از هر كدام از همكارها بپرسيد از حسن اخلاق قادري براي تان مي گويند. جالب بود كه شايد از ظاهر جدي ايشان نمي شد حدس زد كه اينقدر مهربان باشند ولي واقعا از خوش رفتاري و مردم داري او هر چه بگويم كم گفتم. من يك دنيا از اين حسن اخلاق ايشان خاطره خوب دارم كه واقعا گفتني نيست اينقدر که زياد است.

وقتي خبر فوت ايشان را شنیديد، واكنش تان چه بود؟

*به شدت مايل بودم صدايشان را يك بار ديگر بشنوم. با دفتر ايشان تماش گرفتم. چون مي دانستم صداي خودشان روي پیغامگیر تلفن دفتر است و قطعا آن ساعت شب، آن هم در چنين شبي كسي جواب نخواهد داد و روي پيغامگير مي رود. اما متاسفانه صداي ايشان را از روي پيغامگير برداشته بودند. بعد شروع كردم عكس ها و فيلم هايي كه از ايشان روي گوشي تلفن همراه قديمي ام داشتم، ديدم. فيلم هايي كه در آنها با ايشان شوخي و  صحبت كرده بوديم. همه را دوباره ديدم. از يك چيزي خيلي متاسف هستم. اين آخري ها خيلي با هم در تماس بوديم ولي متاسفانه نتوانستم ایشان را ببينم. شايد باورم نمي شد يك روز او ديگر بين ما نباشد. وقتي به بيمارستان رفتم ديگر از بخش خارج شده بودند و در اتاق مراقبت هاي ويژه قرار داشتند. نه كسي مي توانست از نزديك او را ببيند و نه ايشان كسي را مي شناختند. ممنوع الملاقات بودند. خيلي از اين موضوع متاسف و ناراحتم.

درباره نحوه تدفين ايشان كه خيلي بي خبر و سريع بود، چه نظري داريد؟

*من هم مثل همه فكر نمي كردم ايشان به اين شكل خاكسپاري شوند و بسيار متاسف شدم كه نتوانستم در مراسم خاكسپاري ايشان شركت كنم. ولي حتما اين خواست خانواده و نزديكان آقاي قادري بوده و لابد براي خودشان دلايل موجهي داشته اند.

شما در اخرين فيلم او، «شبكه»، هم حضور داشتيد. آن موقع حال شان چطور بود؟

*خيلي حالشان بد بود و خيلي وقت ها از شدت ضعف و درد حاصل از بيماري از پا مي افتادند اما باز هم تا آخر ادامه دادند. همه ما همكارها در آن فيلم از ايشان درس بزرگي گرفتيم. آدم وقتي يك سرماخوردگي جزئي هم مي گيرد كار كردن برايش سخت مي شود. اما ايرج قادري به قدري عاشق سينما و مردم بود كه مي خواست تا آخرين لحظه براي مردمش فيلم بسازد.

آخرين حرفي كه درباره ايشان در دل تان داريد چيست؟

*امروز كه ايشان ديگر فوت كردند و زمان را به گذشته نمي توان برگرداند. شايد ديگر گفتن بعضي حرف ها بي فايده باشد. اما مي خواهم بدانيد بسياري از اهالي سينما بارها از مسئولان خواهش كردند كه تا ايرج قادري زنده است بزرگداشتي شايسته نام و جايگاه او گرفته شود. اتفاقي كه هيچ وقت نه در جشنواره فجر و نه در هيچ جشنواره و جشن و مناسبت ديگري نيفتاد. ايشان يك هنرمند بزرگ بودند من نمي دانم چرا با ايشان اين رفتار مي شد.

شما فكر مي كنيد چرا؟

*به نظر من چون ايشان فيلم هاي خيلي هنري و جشنواره پسند و منتقدپسند نمي ساختند. اما اين به نظر من دليل نمي شود. هر سبك و هر كاري جايگاه خودش را دارد. ايرج قادري كار مردمي مي ساخت. سبك كار او فيلم هاي مردم پسند بود. واقعا هم مردم ايشان را دوست داشتند. من خيلي هنرمندان را در بين مردم ديده ام ولي باور كنيد هيچ وقت به اندازه ایرج قادری نديدم که مردم براي هنرمندي ابراز احساسات كنند. پير و جوان  ايرج قادري را دوست داشتند و به او احترام مي گذاشتند. اما افسوس مسئولان و برخي اهالي سينما او را دوست نداشتند. جرم او چه بود؟ مردمي بودنش؟! كاش اهالي سينما به او نشان مي دادند كه برايشان مهم است. اما متاسفانه هيچ وقت اين اتفاق نيفتاد. هيچ وقت ، هيچ جايزه و تنديسي به اين مرد مهربان و دوست داشتني سينماي ما تعلق نگرفت. او خودش معني سينما بود.عظمتي داشت انگار هميشه داشتم روي پرده سينما مي ديدمش. فقط شايد تنها يك یا دو بازيگر ديگر اين حالت را براي من داشته باشند كه هميشه عين فيلم باشند. نوع صحبت، ژست ها و رفتارش واقعا جذاب بود. ايرج قادري براي من خيلي مهم بود و هميشه هم همينقدر مهم خواهد بود. به خانواده و همه دوست دارانش تسليت مي گويم.


نظرات شما عزیزان:

فروغ
ساعت16:17---19 اسفند 1391
ممنون از مطلب خوبتون};-};-پاسخ:thanks very much

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






.: Weblog Themes By Pichak :.


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 12
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 14
بازدید ماه : 14
بازدید کل : 9826
تعداد مطالب : 14
تعداد نظرات : 2
تعداد آنلاین : 1

دریافت همین آهنگ

تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراحی : پیچک
فال حافظقالب وبلاگقالب وبلاگگالری عکسفاگالری عکس آلامتو